۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

شاید شعر

از دور برایم دست تکان می دهی
دور می شوی
یک عالم را با خود می بری
و من
ایستاده در ایستگاه
هنوز هم چشم هایت را باور دارم ...*

* امروز بعد از ظهر در حالی که فیزیک می خواندم ، نوشتم ش :)



۳ نظر:

samira گفت...

seloooolhaye khakestari maghzet hesabi be kar oftadand ba fizik !

shakiba گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
shakiba گفت...

همینم هست !