۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

تنی برای باران


دلم باران می خواهد .
از آن باران هایی که همه چیز را با خود می شوید و می برد . آن وقت همه چیز نو می شود . آن وقت من زیر باران قدم خواهم زد . بی مشغله ، آسوده ، با لبخند .
خوشبخت خواهم بود .

هیچ نظری موجود نیست: