۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

دل نامه


آن وقت ما چه کنیم که جایی که " دل " می نامندش ، هیچ منطقی سرش نمی شود ؟ چه کنیم که گاهی دوست دارد کارهای احمقانه ای بکند ؟ چه کنیم که هیچ چیز نمی فهمد ؟ چه کنیم که گاهی در تابستان سرمای سوزناک می خواهد یا در کویر ، دریا می خواهد یا در خلأ ، محیط مادی می خواهد ؟ یا دلش آدم های قصه های قشنگ را می خواهد ؟ که خیلی بی منطق است .
خب الآن وقتش شده که به دنیا به طرز لجوجانه ای بگوییم مــــــــــــــــــرض ... مسخره ی لوس ... .
و هیچ عذری هم پذیرفته نمی شود . لطفاً اصرار نکنید .

هیچ نظری موجود نیست: