
درون هر فردی چراغی روشن است .
یکی چراغش آبی ست ؛ مثل دریا . یکی سبز ؛ مثل برگ . و درون های سیاه ؛ مثل شب . هر چقدر بیدارتر می شویم چراغ ، پُرنورتر می شود . سوزاننده تر . و در عین حال تنهاتر می شویم . آدم های کمی هستند که چراغ های سوزنده دارند . کمتر کسی ست که " بیدار " می شود . همه خوابیم و چراغ هایمان کم نور .
اطرافیانت را هم با توجه به چراغ درون شان انتخاب می کنی . با آن ها ارتباط برقرار می کنی . با آن ها " گرم " می شوی . می خندی . و وقتی چراغ های درون شبیه هم باشد ، یکدیگر را درک می کنیم . یکدیگر را می فهمیم .
تنها هستند آنهایی که چراغ درون شان زیاد از حد روشن است . " بیدارند " . چراغ های اطرافشان را نمی فهمند . کسی را مانند خود نمی بینند . از درون می سوزند . کسی نیست چراغشان را خاموش کند . نه آنها او را می فهمند و نه او آنها را . او تنها می ماند . بیدار است . می داند . می فهمد . " آگاه " است . از همه رانده می شود . خودش می ماند و چراغ درونش . و این آغاز همه چیز است : تنها شدن . با خودش خلوت می کند و از پس همین خلوت کردن ها همه چیز می آید : شناخت ، عشق ، هنر ، عرفان ، ... .
او به اوج می رسد . در حالی که چراغ درونش در حال سوختن است . و یک جایی ، یک لحظه ای ، یک آن چراغ درونش آرام آرام خاموش می شود ... .
یکی چراغش آبی ست ؛ مثل دریا . یکی سبز ؛ مثل برگ . و درون های سیاه ؛ مثل شب . هر چقدر بیدارتر می شویم چراغ ، پُرنورتر می شود . سوزاننده تر . و در عین حال تنهاتر می شویم . آدم های کمی هستند که چراغ های سوزنده دارند . کمتر کسی ست که " بیدار " می شود . همه خوابیم و چراغ هایمان کم نور .
اطرافیانت را هم با توجه به چراغ درون شان انتخاب می کنی . با آن ها ارتباط برقرار می کنی . با آن ها " گرم " می شوی . می خندی . و وقتی چراغ های درون شبیه هم باشد ، یکدیگر را درک می کنیم . یکدیگر را می فهمیم .
تنها هستند آنهایی که چراغ درون شان زیاد از حد روشن است . " بیدارند " . چراغ های اطرافشان را نمی فهمند . کسی را مانند خود نمی بینند . از درون می سوزند . کسی نیست چراغشان را خاموش کند . نه آنها او را می فهمند و نه او آنها را . او تنها می ماند . بیدار است . می داند . می فهمد . " آگاه " است . از همه رانده می شود . خودش می ماند و چراغ درونش . و این آغاز همه چیز است : تنها شدن . با خودش خلوت می کند و از پس همین خلوت کردن ها همه چیز می آید : شناخت ، عشق ، هنر ، عرفان ، ... .
او به اوج می رسد . در حالی که چراغ درونش در حال سوختن است . و یک جایی ، یک لحظه ای ، یک آن چراغ درونش آرام آرام خاموش می شود ... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر